باز هم در سَحری، نام تو بر لب آمد
بازهم خیره سری، سوی تو با تَب آمد
بازهم ذکر ثنا و صنم و صوت حَزین
این غلام قمر از، وادی هر شب آمد
منم عبد فراری، آمدم باز
بر این درگاه نورانی، به صَد ساز
نِگر باز آمدم، یادم نمودی
اگر من آمدم، یادم تو بودی
کاروان راهی و من از خیل یاران مانده ام
از بهشتم رانده و در شوره زاران مانده ام
بوی سیبت پر شده در شهرمان اما چه حیف
کالی ام باعث شده بر شاخه ساران مانده ام
خواب بودیم که کُشتند تو را، عیب از ماست
اینچنین گشت، که فرزند علی هم تنهاست
یادمان رفت، که امنیت ما از بَرِ توست
یادمان رفت که جای تو کنار آقاست
وای از ما که به مسلخ ببرد سرداری
گاه ابلیس زمان، گاه سیاست داری
وسط معرکه را خوب نگر می بینی
که همان روبه پیر است، کُند مَکاری
گل همیشه بهارم خدا کند که بیایی
تمام دار و ندارم خدا کند که بیایی
چه روزها که برفت و چه لحظهها که بیامد
بهانه بر دل زارم خدا کند که بیایی
ای زاده ی علی ای پور مرتضی
نامت همیشه هست سردار کربلا
ساقی به نیزه و ساغر به نیزه ها
فریاد از غم و از داغ کربلا
باز آمد جمعه شب من هم دعا خوانت شدم
بر سر خوانت نشسته باز مهمانت شدم
باز هم توفیق حاصل گشت اندر این سرا
آیم از لطف حسینت آن شَهِ کرب و بلا
یک نظر بر من نما، ای عزیز فاطمه
بر جوانان بهشت، نام تو شد قائمه
جامه ی رزمت به تن، چهره ات چون مصطفی
دشمن از هم می دری، ذکر رزمت هل اتی
ای علی جانم علی
دیدی آخر دل من بسته به زنجیر تو شد
رَه عُشاق گرفته و دِگر پیر تو شد
منتظر، چشم به رَه، نام تو را برده به لب
تا نشانی زِ تو آمد همه تسخیر تو شد
آرامش و روح و روان من حسین است
جانم حسین است
بر رحمت للعالمین نور دو عین است
جانم حسین است
یا حجة الله، بقیة الله
دردم این نیست که دوری شده است قسمت من
درد من ضرب لگد هاست که بر در می خورد
یاد آن روز فتادم که برای تشیع
جمله دشمن شده حاضر به در بیت علی