« زندگی را دوست دارم، رهبرم را بیشتر »
این سخن را مادرم گفته به گوشم پیشتر
وادی عشق و جنون و راه مردان پر خطر
شیر نر را در مسیر عاشقی، دل ریشتر
من فدای نگه ات، اَخم نکن تاج سرم
تو اگر اَخم کنی، عالم فانی اینجاست
اگر آتش به زیر پوست دارم
علی و آل او را دوست دارم
حرف دل، حرف جگر خواندن مولاست بیا
رهبرم سید علی، یکه و تنهاست بیا
من « کمیلم » رَهرو حیدر و فرزندش علی
شیعه باشد نام من، من را چه با جویای نام
چون که شیر علوی در دو جهان سَرور ماست
که چنین گفته که جای سگ و کَفتار اینجاست
امیر قافله ی عشق، سید و مولا
اگر که اَمر کنی، عالمی به هم بزنیم
« بگو از عاشقی خوشتر چه کار است »
به لبخندت همه عالم بهار است
گامها را یک به یک، باید که محکم تر نهاد
خاص ها هم در نظر باشند، هم مردم زِ عام
هر کسی در نیم گامی نفس خود را سر زند
او مدافع میشود، بر اهل بیت و شهر شام
« من از کودکی عاشقت بوده ام »
زمانی به غفلت نیاسوده ام
من آماده ام بهر یاری دین
ضعیفم ولی مقتدایم ببین
« آقا دعا فرما که مولامان بیاید »
چشم انتظاری سخت باشد، یابن زهرا
« آقا نماز پشت سرت چیز دیگری ست »
ای کاش یک سحر به تو من اقتدا کنم
حرف دل حرف جگر، خواندن مولاست بیا
منتظر مانم کنون، تا گام آخر سر رسد
یک چفیه، یک پوتین، آن دشمن صهیون به دام