یک نظر بر من نما، ای عزیز فاطمه
بر جوانان بهشت، نام تو شد قائمه
جامه ی رزمت به تن، چهره ات چون مصطفی
دشمن از هم می دری، ذکر رزمت هل اتی
ای علی جانم علی
دشمنت حیران شده، تا بدیده روی تو
گوید آمد مصطفی، مشک افشان موی تو
تا شنیده نام تو، باشدا هم نام حق
گفته شد نامش علیست، بر کنید از او رمق
ای علی جانم علی
خون ز جسمت جاری و، چشم اسبت تیره شد
رفته سوی دشمن و، تشنگی هم چیره شد
حمله کرده یک سره، با تبر تیر و سنان
لب بسان چوب خشک، مادر آمد از جنان
ای علی جانم علی
قطعه قطعه پیکرت، در میان دشمنان
بهر بابایت شود، خیزی و گویی اذان
پیکری در خون نشست، پشت بابایی شکست
او چگونه جسم تو، آرد اکنون روی دست
ای علی جانم علی
هر طرف را برکنم، جای دیگر بر زمین
خیز و ای جان پدر، حالتم را خود ببین
خیز و بنگر دشمنان، خنده بر من می کنند
بعد تو بابا علی، غنچه پرپر می کنند
ای علی جانم علی
ای جوانان بنی، هاشمی بر من کمک
جسم او پاشیده و، یادم آمد از فدک
مادرم آمد به یاد، قنفذ و آن کوچه ها
سیلی و ضرب عدو، وعده ی ما کربلا
ای علی جانم علی
