کاروان راهی و من از خیل یاران مانده ام
از بهشتم رانده و در شوره زاران مانده ام
بوی سیبت پر شده در شهرمان اما چه حیف
کالی ام باعث شده بر شاخه ساران مانده ام
خواب بودیم که کُشتند تو را، عیب از ماست
اینچنین گشت، که فرزند علی هم تنهاست
یادمان رفت، که امنیت ما از بَرِ توست
یادمان رفت که جای تو کنار آقاست