وای از ما که به مسلخ ببرد سرداری
گاه ابلیس زمان، گاه سیاست داری
وسط معرکه را خوب نگر می بینی
که همان روبه پیر است، کُند مَکاری
چون که روبه برسد بر در دانشگاهی
صحبتم را برسانید به هر خون خواری
چه کسی کشت، تقی خان فراهانی را
به جهان کیست همی شهره ی این بیماری
ذهن من یار شود جمله همین بوده و هست
روبه پیر کند مادری از کفتاری
وقت فتنه است عزیزان، همه بیدار شوید
این یهود است که بر شیعه کند غمخواری
گله دارم ز رفیقان، گله ام از خودی است
که چرا چشم امید است به سر دَم داری
بازهم ناله زنان بر همگان می گویم
گر که خوابی برسد ، پر بکشد سرداری