« می سوخت حریم دل مولا، چه حریمی »
چون فاطمه بین درو دیوار، علی گفت
بی حیاء آنچنان لگد می زد
پشت در مادر از نفس افتاد
بی سبب نیست حرم ناپیداست
« حرم فاطمه آغوش خداست »
ای مادر تنها، دوباره باز برخیز
« حیدر به غیر تو که دلداری ندارد »
روزی دلم با میخ های در چنین گفت
آیا مگر پهلوی مادر جایتان بود
گلبرگ گل، شبنم گرفته با عدو گفت
نازکتر از از برگ گل یاس است مادر