شعله ای زیر خاکسترها

یادداشت های محمود بهرامی (کمیل)

یادداشت های محمود بهرامی (کمیل)

شعله ای زیر خاکسترها

اهل قلم؛ نویسنده و شاعر

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
پیوندها

۲۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «حضرت زهرا» ثبت شده است

 

مدال افتخارم نوکری بر حضرت زهراست 

که این سان نوکری شاهی من بر عالم بالاست 

تپشهای دل و قلب و زبان هر لحظه می گویند 

که اربابم به هر جایی فقط صدیقه ی کبری ست 

 

 

محمود بهرامی

 

« می سوخت حریم دل مولا، چه حریمی »

 

چون فاطمه بین درو دیوار، علی گفت

 

محمود بهرامی

 

بی حیاء آنچنان لگد می زد

 

پشت در مادر از نفس افتاد

 

محمود بهرامی

 

بی سبب نیست حرم ناپیداست

 

« حرم فاطمه آغوش خداست »

 

محمود بهرامی

 

ای مادر تنها، دوباره باز برخیز

 

« حیدر به غیر تو که دلداری ندارد »

 

محمود بهرامی

 

روزی دلم با میخ های در چنین گفت

 

آیا مگر پهلوی مادر جایتان بود

 

محمود بهرامی

 

گلبرگ گل، شبنم گرفته با عدو گفت

 

نازکتر از از برگ گل یاس است مادر

 

محمود بهرامی

 

 

من که می دانم مرا، آخر هدایت می کنی

 

لحظه ی تنهاییم،من را شفاعت می کنی

 

غربتت را بهر بابایت روایت می کنی

 

مادرم از ضربه ی، سیلی شکایت می کنی

 

 

 

 

محمود بهرامی

 

 

در قنوتت گریه کردی از برای شیعیان

 

در سجودت خوانده ای عجل علی صاحب الزمان

 

فاطمه جان تو غریبی، تو غریبی، تو غریب

 

قدر تو هرگز نگنجد در زبان و در بیان

 

 

محمود بهرامی

 

 

« کوچه های غربت و غم قحطی یک مرد بود »

 

روی مادر از هجوم وحشیانه، زرد بود

 

دست مولا در میان بندِ دشمن، سرد بود

 

نطفه ی آن جمع حاظر، نطفه ی نامرد بود

 

 

 

محمود بهرامی

 

 

بگو محرم تو پیدا کردی ای دل
 

چرا اینگونه غوغا، کردی ای دل

 

بسوزی و بسازی با غم عشق
 

چرا رو سوی صحرا، کردی ای دل

محمود بهرامی

 

 

 

دخت رسول مهربانی ناله ها کرد
 

آن داستان هتک حرمت بر ملا کرد

 

فرمود اینهایی که بر بالینم هستند
 

پهلو و دست و استخوانم را شکستند

 

محمود بهرامی

 

مدال افتخارم نوکری بر حضرت زهراست


که این سان نوکری، شاهی من بر عالم بالاست

 

تپش های دل و قلب و زبان هر لحظه می گویند


که اربابم به هر جایی، فقط صدیقه ی کبری است

 

محمود بهرامی

 

 

« مادرم فاطمه باشد... پدرم شاه نجف »

 

چون مدافع گشته نامم، جان خود دارم به کَف

 

 

محمود بهرامی

 

 

 

« بی حرم نیست کسی که حرمش سینه ی ماست »

 

همسرش حضرت حیدر، پسرش خون خداست

 

گرچه مخفی ست مزارش و از آن نیست خبر

 

زائرش حضرت عشق است، نه هر بی سر و پاست

 

 

محمود بهرامی

 

گر سینه ی ما را بشکافند، ببینند

 

هر گوشه نشان از علی و فاطمه باشد

 

 

محمود بهرامی

 

 

 

« شب جمعه حرم یار تماشا دارد »

 

خوب بنگر که حرم حضرت زهرا دارد

 

 

محمود بهرامی

 

 

در راه عشق چه سر ها که داده ایم

 

ما زیر پای حضرت صاحب فتاده ایم

 

در سیر این عوالم و عقبا، بُوَد عیان

 

« مدیون لطف مادر این خانواده ایم »

 

 

محمود بهرامی

 

بهترین لحظه همان، تنهایی ست

 

بهترین جای حرم، بی جایی ست

 

گوشه ای از حرمت گریان است

 

نوکری که لقبش زهرایی ست

 

محمود بهرامی

 

 

 

این دعای مادرت در محشر کبری بود

 

« با الهی گریه کن های حسینم را ببخش »

 

 

محمود بهرامی