« ما نسل به نسل در پناهت هستیم »
محتاج به یک لحظه نگاهت هستیم
از روز ازل تا به ابد هر لحظه
ما منتظر قائم راهت هستیم
« ما نسل به نسل در پناهت هستیم »
محتاج به یک لحظه نگاهت هستیم
از روز ازل تا به ابد هر لحظه
ما منتظر قائم راهت هستیم
پدرم شاه نجف، مادر من فاطمه است
وعده گاه پدر و مادر من علقمه است
هر دو آیند ببینند وفاداری تو
بهترین لحظه بود، لحظه ی تنهایی تو
تشنه لبی نام تو را می چشید
فارغ از عالم شد و از خود رمید
سختی ره در طلبش فاش شد
باز طلب کرد و به جانش خرید
هر کسی که میل رفتن، بر حریم یار داشت
زندگی، مال و زن و کودک، به پستویی گذاشت
بی تکلف، بی تعلق، صاف و ساده، بی ریا
قلب خود را در ره جانان نموده، کیمیا
عطشی بود در این شهر بلا، واویلا
تشنه بودند همه اهل ولا، واویلا
عموی تشنه ی شش ماهه ی من در اینجا
چون به گریه طلبید آب زِ ما، واویلا
عطشُ و تشنگیُ و سلسله ها را دیدم
وسط معرکه من، صوم و صلا را دیدم
تازه لبخند به لبهای عمویم گُل کرد
گُل خون، تیر سه شعبه و وفا را دیدم
ای زاده ی علی ای پور مرتضی
نامت همیشه هست سردار کربلا
ساقی به نیزه و ساغر به نیزه ها
فریاد از غم و از داغ کربلا
آرامش و روح و روان من حسین است
جانم حسین است
بر رحمت للعالمین نور دو عین است
جانم حسین است
یا حجة الله، بقیة الله
از دیدن مادر به تب و تاب منم
افتاده لب دجله ی پر آب منم
آبی نزنم بر لب خود، قبل حسین
لب تشنه ام و چشمه ی آداب منم
جان زهرا آنقدر آسان مَبَر نام حسین
نام مولایم حسین در عرش غوغا میکند
گَر گرفتاری بخوان مولای خود با سوز و آه
هر گِره در هر کجا باشد حسین وا می کند