شعله ای زیر خاکسترها

یادداشت های محمود بهرامی (کمیل)

یادداشت های محمود بهرامی (کمیل)

شعله ای زیر خاکسترها

اهل قلم؛ نویسنده و شاعر

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
پیوندها

۴۰۴ مطلب با موضوع «اشعار :: بین الحرمین» ثبت شده است

 

 

در قنوتت گریه کردی از برای شیعیان

 

در سجودت خوانده ای عجل علی صاحب الزمان

 

فاطمه جان تو غریبی، تو غریبی، تو غریب

 

قدر تو هرگز نگنجد در زبان و در بیان

 

 

محمود بهرامی

 

 

« کوچه های غربت و غم قحطی یک مرد بود »

 

روی مادر از هجوم وحشیانه، زرد بود

 

دست مولا در میان بندِ دشمن، سرد بود

 

نطفه ی آن جمع حاظر، نطفه ی نامرد بود

 

 

 

محمود بهرامی

 

هنگامه ی سرور علی؛ نغمه سر کنید

دریا رسیده تشنه لبان را خبر کنید

چون زینت پدر به جهان می زند قدم

شب های تیره را به نگاهش سحر کنید

محمود بهرامی

 

قرار از کف گرفته او، زِچشمانش گوهر جاری 

به هر آغوش جا گیرد، جوابش گریه و زاری 

محمود بهرامی

 

 

 

یا رحمت للعالمین یا مصطفی 
یا رسول الله

 

 

جان همه قربان تو
 

عالم همه بر خوان تو
 

ای مهربان، بابای ما
 

هستم فدا، در راه تو
 

 

محمود بهرامی

 

 

بگو محرم تو پیدا کردی ای دل
 

چرا اینگونه غوغا، کردی ای دل

 

بسوزی و بسازی با غم عشق
 

چرا رو سوی صحرا، کردی ای دل

محمود بهرامی

 

 

 

دخت رسول مهربانی ناله ها کرد
 

آن داستان هتک حرمت بر ملا کرد

 

فرمود اینهایی که بر بالینم هستند
 

پهلو و دست و استخوانم را شکستند

 

محمود بهرامی

 

ای عاشقان علی این خبر رسید

 

« قائم مقام فاطمه آمد ادب کنید »

 

خواهید اگر سعادت دنیا و آخرت

 

از خواهر امام حسینم طلب کنید

 

محمود بهرامی

 

کوچکترین فرزند تو جا مانده امسال 

 

از اربعین و سفره اش، سهم اش نگهدار 

 

خیلی دلش می خواست مهمان تو باشد 

 

در سفره ای که شاه بانی گشته هر بار 

 

محمود بهرامی

 

 

 

« ما نسل به نسل در پناهت هستیم »

 

محتاج به یک لحظه نگاهت هستیم

 

از روز ازل تا به ابد هر لحظه 

 

ما منتظر قائم راهت هستیم

 

محمود بهرامی

 

 

 

« گفتم رضا و دلم تا حرم رسید »

 

آهوی دل دوباره به سمت شما رَمید

 

ای ضامن دلِ شکسته ی تنها ابالحسن

 

امضای حضرتی بشود سهم هر شهید

 

محمود بهرامی

 

 

به غم مادرتان فاطمه ما بنشستیم

 

دم در منتظر دیدن رویت هستیم

 

 

 

محمود بهرامی

تمام اهل دو عالم مدیحه گوی تو اند
 

تمام ارض و سَما محو ماه روی تو اند
 

شکاف خورد چُو دیوار کعبه از بَرِ تو
 

تمام جِن و بَشر هم ثنای گوی تو اند

 

 

 

محمود بهرامی

 

 

دَمی که نور ولایت به کعبه داخل شد
 

تمام ظلم و سیاهی زِخانه باطل شد

 

مقام یافت همی کعبه از ولادت شَه
 

که بی ولایت او کعبه مُشتی از گل شد

 

 

 

محمود بهرامی

 

 

 

« زندگی را دوست دارم، رهبرم را بیشتر »

 

این سخن را مادرم گفته به گوشم پیشتر

 

وادی عشق و جنون و راه مردان پر خطر

 

شیر نر را در مسیر عاشقی، دل ریشتر

 

 

 

محمود بهرامی

 

 

 

میهمان اعتکافت گشته و باز آمدم
 

بر در این خانه اکنون غرق عصیان آمدم

 

دومین روز است مولا گشته ام مهمان تو
 

یک‌‌ نگاهی مهربان، آخر پشیمان آمدم 

 

محمود بهرامی

 

 

خانه ی حق چند روزی گشته ام مهمان تو
 

همچو جانم از تنم در رفتنم، جان می رود

 

تازه من خو کرده بودم بر تو  و بر صاحبت
 

سومین روزم شده، سائل از این خان می رود 

 

محمود بهرامی

 

پدرم شاه نجف، مادر من فاطمه است
 

وعده گاه پدر و مادر من علقمه است

 

هر دو آیند ببینند وفاداری تو
 

بهترین لحظه بود، لحظه ی تنهایی تو

 

محمود بهرامی

 

 

اربعین آمد دلم یادی زسقا کرده است
 

یاد مشک و آن لب خشکش چه غوغا کرده است

 

اربعین گردیده و صدها هزاران در مسیر
 

در دل این کاروان خالیست جای یک اسیر

 

محمود بهرامی

 

 

تازه این دل به غم یار کمی خو کرده
 

هرچه در سینه ی خود داشته او رو کرده

 

ای برادر تو کجایی که دلم سخت فسرد
 

زینبت پیرهن کهنه ی تو بو کرده

 

محمود بهرامی