شعله ای زیر خاکسترها

یادداشت های محمود بهرامی (کمیل)

یادداشت های محمود بهرامی (کمیل)

شعله ای زیر خاکسترها

اهل قلم؛ نویسنده و شاعر

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
پیوندها

۶۸ مطلب در فروردين ۱۴۰۰ ثبت شده است

 

 

 

یک شبی در دل خود کرده به نجوا سخنی
 

هاتفی داده جوابم که به گفتار اینجاست

 

تشنه ام بر مِی تو، آه خدایا مِی کُو
 

سر تعظیم فرود آر که آن یار اینجاست

 

محمود بهرامی

 

 

امشب دلم پریشان

                  من آمدم پشیمان

                                  راهم بده تو ای شاه
                                                     یارب به حق قرآن

 

 

یارب الهی العفو

 

محمود بهرامی

 

 

زندگی ام غرق عصیان و گنه گردیده است


توشه ی من غیر حسرت، ناله ای جز آه نیست

 

هر چه می گردم در این دنیای تاریک دلم
 

روزگارم لحظه ای با بخت خوش همراه نیست

 

محمود بهرامی

 

 

ای خدا قلبم، میان چنگ دُشمن مانده است


صبر کردم بهر آزادی که اَمرش دست توست

 

کوششم چون مرد جنگی در میان معرکه است


نُصرت و آزادیش با من نباشد، دست توست

 

محمود بهرامی

 

 

تا کی دهی تو مرا اینچنین عذاب


آخر کجاست آن مِی مستان بی کتاب

 

هر لحظه ساخته ای و دوباره شکسته ای
 

این دل دگر نبود دل، بُوَد کباب

 

محمود بهرامی

 

شبی از شبهای بهشت

 

 

سلام بر دوست :

 

شب دوم ماه مبارک رمضان است.

 

 

محمود بهرامی

 

رَه عشقت چه کس نشانم داد


آن عزیزی که عشق را بانی است


 

محمود بهرامی

 

با حسین هر کسی که شد همراه


آخرش بی سری و سامانی است


 

محمود بهرامی

 

 

شاکرم بر تو ای کریم رئوف


که دو چشمم دوباره بارانی است


 

محمود بهرامی

 

دل رها از گناه و معصیت است


چه کسی در بَرِ تو زندانی است
 

محمود بهرامی

 

نفس خود را به زیر پا بنهم


منم و من برای قربانی است

 

محمود بهرامی

 

کی بخوابد به خلوت آن عاشق


این اشارت کلام رحمانی است

 

محمود بهرامی

 

 

 

سحر وقت مناجات است ای دوست


سحر را روزه داران می شناسند 

 

سحر گنجینه ی روح الامین است


سحر را اهل باران می شناسند

 

محمود بهرامی

 

 

با لب تشنه به افطار صدایت کردم


تا سحر جان جهان چشم به راهت کردم

 

خوب دانم، که دو چشمان گنه آلوده


نشناسند تو را، وَرنه نگاهت کردم

 

محمود بهرامی

 

 

گامها را یک به یک، باید که محکم تر نهاد


خاص ها هم در نظر باشند، هم مردم زِ عام

 

هر کسی در نیم گامی نفس خود را سر زند


او مدافع می‌شود، بر اهل بیت و شهر شام

محمود بهرامی

 

 

 

دیدنت دیر بگشته، تو ببخش عیب از ماست


اینچنین گشت، که فرزند علی هم تنهاست

 

یادمان رفت، که امنیت ما از بَرِ توست


یادمان رفت که جای تو کنار آقاست

محمود بهرامی

 

 

 

پس نبینی هیچ کس را کمتری

 

وَ رنه با این دیدنت عصیانگری

 

اولیاء اندر حجاب و مخفی اند

 

بی نشان همچون امام مهدی اند

 

 

محمود بهرامی

 

 

خوب دانم دیدگانم نبود لایق تو

 

با همین کوه گنه عاشقم و عاشق تو

 

دل من خسته شد از بی سر و پایی مولا

 

گو به من این شب جمعه تو کجایی مولا

 

 

محمود بهرامی

 

نکند یار زحال دل ما بی خبر است

 

نکند گریه برایش به سحر بی اثر است

 

نکند او برسد ما به حریمش نرسیم

 

نکند ناله ی ما از غم او مختصر است

 

 

محمود بهرامی

 

 

بازهم خورده گره ذلف شب و نور سحر

 

ندبه ها خوانده ام و گریه برایت کردم

 

 

محمود بهرامی