ای خدا قلبم، میان چنگ دُشمن مانده است
صبر کردم بهر آزادی که اَمرش دست توست
کوششم چون مرد جنگی در میان معرکه است
نُصرت و آزادیش با من نباشد، دست توست
ماه مهمانی رسیده، « رَبَّنا اِغفِرلَنا »
این بُکاء و این نِدا، هر آنچه دارم دست توست
بین پشیمان آمدم، عُمق گناهم را نَبین
یاری غَرقِ گُناهِ خود پشیمان، دست توست
رَبّنا، یا رَبّنا، یا رَبّنا، لطفی نما
تا میان رحمتم، بخشش در این مَه دست توست
گر چه من دیر آمدم، اما مرا رُخصت بده
دادن و برچیدن رُخصت همانا دست توست
دست خالی آمدم، دستان من آلوده است
دستگیری از من آلوده، آخر دست توست
خوار گشتم، بی کسم، شیطان شده همراه من
یا غیاث المستغیثین، عِزّت من دست توست
گر خریداری نباشد، بهر عُصیان در جهان
این «کمیل» دل را نماید خوش که رحمت دست توست