شعله ای زیر خاکسترها

یادداشت های محمود بهرامی (کمیل)

یادداشت های محمود بهرامی (کمیل)

شعله ای زیر خاکسترها

اهل قلم؛ نویسنده و شاعر

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
پیوندها

۳۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اربعین» ثبت شده است

 

 

تشنه لبی نام تو را می چشید
 

فارغ از عالم شد و از خود رمید

 

سختی ره در طلبش فاش شد
 

باز طلب کرد و به جانش خرید

 

محمود بهرامی

 

 

هر کسی که میل رفتن، بر حریم یار داشت
 

زندگی، مال و زن و کودک، به پستویی گذاشت

 

بی تکلف، بی تعلق، صاف و ساده، بی ریا
 

قلب خود را در ره جانان نموده، کیمیا

 

محمود بهرامی

 

 

 

می روم پای برهنه سوی شهر کربلا


می روم با صد نوا و صد امید و صد خطا

 

ابتدای مقصدم شاه نجف باشد ولی
 

انتهای مقصدم سردار تنهای سپاه

 

محمود بهرامی

 

 

 

« در جوانی پاک بودن شیوه ی پیغمبری است » 


بر سر پیری گنه آلودگی واویلتاست

 

راه زیبایی به سوی معرفت گردیده باز
 

آن « مشایه » رفتن اهل دلی تا کربلاست

 

محمود بهرامی

 

 

باز هم اهل سحر باید شد


در کوی حسین دَر به دَر باید شد

 

در روز چهلم از غروب خورشید


با پای پیاده رَهسپَر باید شد

 

محمود بهرامی

 

 

« بر سرم یک اربعین جز نیزه و خنجر نبود »

 

بین سرها یک سری را دشمن تو بسته بود

 

فرق از هم واشده دارد گواهی می دهد

 

میهمانش بوده اندر کربلا، تیر و عمود

 

 

محمود بهرامی

 

 

 

پشت در، درمانده ام مولا مرا هم یک نظر

 

چند وقتی این چنین درمانده گی ام آرزوست

 

 

 

 

محمود بهرامی

 

 

غصه ها دارد دل ما، عرض حاجت می کنیم

 

حضرت مولا، از این دوری شکایت می کنیم

 

 

اربعین گردیده و ما در میان خانه ایم

 

اینچنین رهبر بفرموده، اطاعت می کنیم

 

 

 

محمود بهرامی

 

من سال قبل شده ام زائرت حسین


اما دلم همیشه بُوَد در حریم تو

 

امسال گشتم و دل خود را نیافتم


اینگونه بود که دل جا گذاشتم

 

 

محمود بهرامی

 

« خواستم این اربعین را کربلا باشم نشد »
 

خواستم مابین جمع نوکرا باشم نشد

 

روضه خواندم گریه کردم ناله ام تا آسمان


 هر چه کردم اربعین پیش شما باشم نشد

 

محمود بهرامی

 

غصه ها دارد دل ما عرض حاجت می کنیم

 

حضرت مولا، از این دوری شکایت می کنیم

 

گر چه بنشستیم اندر خانه هامان اربعین

 

اینچنین رهبر بفرموده، اطاعت می کنیم

محمود بهرامی

 

دوباره سد شده راهم، گناه روی گناه


ندا زغیب بیاید، گناه و کرببلا

 

بهانه گشته که امسال، سفر خطر دارد


دلم مریض حریم است و او خبر دارد

محمود بهرامی