به پا بوس خواهر رسیدم ولیکن
دلم تنگ ایوان و صحن و سرا شد
چو راهی شدم سوی دربارت ای شاه
کبوتر شدم، دل به تو مبتلا شد
پدرم کرد نصیحت به من اندر سفری
که نمایان به وجودم سُخنَش مختصر است
جگر شیر نداری؛ سفر عشق مکن
پسرم این سفری هست که پُر دردسر است
مدال افتخارم نوکری بر حضرت زهراست
که این سان نوکری، شاهی من بر عالم بالاست
تپش های دل و قلب و زبان هر لحظه می گویند
که اربابم به هر جایی، فقط صدیقه ی کبری است
من خطا کرده ام پشیمانم
این چنین رو سیه نمی مانم
ای ضمانت کننده ی آهو
بنگر بر دو چشم گریانم
ماه خون، ماه شهادت، ماه ایثار
مادر آمد قتلگه از بهر دیدار
پیکر بی سر میان قتلگاهی
ناله ی مادر، حسینم سر جدایی