گامهایم استوار است، پیش رویم چون تویی
با حضورت رهبرم، این سینه دارد پرتویی
با خلوص نیت و با عشق و ایمان در رَهم
گو چه غم باشد مرا، مولا جلودارم تویی
امروز را من در ره عشق و جنونم
اندر میان کوچه ها در خاک و خونم
فردا که شد، یادی زِامروزم تو بنما
من شاهد « انا الیه راجعونم »
آمدم در کربلایت، جان شیرین وا نهم
از حریم با صفایت، یک نفس ما را بس است
دلم پوسید، بس کن دیگر ای بیماری مهلک
که این دل خواهش کرب و بلا از مادرش دارد
داستان من و تو شهره ی مردم شده است
کودکی در قفس خاطره ها گم شده است
دوست دارم که بُوَد روی سرم سایه ی تو
طلب بنده زِ ازباب ادب خُم شده است
وعده ای دارم برای کل خوبان جهان
« من گلی دارم که دنیا را گلستان می کند »
ای مادر عباس امشب مادری کن
بانوی حیدر بعد زهرا؛ یاوری کن
اعمال من کم، عشق من هم بو تراب است
مابین این اعمال و عشقم داوری کن
« عزم دیدار تو دارد جان بر لب آمده »
یک اشاره از تو و جان دادن از من مهدیا
اهل جهانی منتظر بر قائم هستند
چشم امید خود به دیدارش ببستند
با هر زبان و هر نژاد و هر عقیده
پیر و جوان در راه وصل او نشستند
بارگاهت عاصیان را ملجاء و درمانگه است
این گنهکاران بی کس را زِ درگاهت مران
« تو بیایی بهار می آید »
خوشی روزگار می آید
غم و غصه ز جمع ما برود
مستی پایدار می آید
به دلم نام تو را نقش زدم هر شب و روز
« شهره ی شهر شدم، شاه شهید ادرکنی »
« حرم امن تو کافیست هراسان شده را »
من هراسان شده ام، باز حرم می خواهم
« علوی هیبت و با غیرت و یوسف سیما »
گشته ام من به جهان نیست چنین آقایی
« عجب حس عجیبی داره اینجا »
عطش فریاد و تیر و خون و آتش
هزاران نخل اینجا ایستاده
هزاران دل به زیر پا فتاده
« شب جمعه است به دلها غوغاست »
دل ما سوخته ی کرب و بلاست
پشت در، درمانده ام مولا مرا هم یک نظر
چند وقتی این چنین درمانده گی ام آرزوست
این دعای مادرت در محشر کبری بود
« با الهی گریه کن های حسینم را ببخش »
« زبان حال دلم را کسی نمی فهمد »
دلم شکسته ،
حرم بسته ،
من کجا بروم ؟
سوی اربابم سلامی می کنم وقت سحر
« دلخوشم بر مستحبی که جوابش واجب است »