« تو بیایی بهار می آید »
خوشی روزگار می آید
غم و غصه ز جمع ما برود
مستی پایدار می آید
دشمن هر بشر شود نابود
نخل جانان به بار می آید
گر چه من بد شدم ولی آقا
تو بگو، بد به کار می آید
گر چه دنیا زِ غصه ها لبریز
عاشقان را نگار می آید