شعله ای زیر خاکسترها

یادداشت های محمود بهرامی (کمیل)

یادداشت های محمود بهرامی (کمیل)

شعله ای زیر خاکسترها

اهل قلم؛ نویسنده و شاعر

دنبال کنندگان ۱ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
طبقه بندی موضوعی
پیوندها

۲۹ مطلب در آذر ۱۴۰۰ ثبت شده است

 

 

من که می دانم مرا، آخر هدایت می کنی

 

لحظه ی تنهاییم،من را شفاعت می کنی

 

غربتت را بهر بابایت روایت می کنی

 

مادرم از ضربه ی، سیلی شکایت می کنی

 

 

 

 

محمود بهرامی

 

 

در قنوتت گریه کردی از برای شیعیان

 

در سجودت خوانده ای عجل علی صاحب الزمان

 

فاطمه جان تو غریبی، تو غریبی، تو غریب

 

قدر تو هرگز نگنجد در زبان و در بیان

 

 

محمود بهرامی

 

 

« کوچه های غربت و غم قحطی یک مرد بود »

 

روی مادر از هجوم وحشیانه، زرد بود

 

دست مولا در میان بندِ دشمن، سرد بود

 

نطفه ی آن جمع حاظر، نطفه ی نامرد بود

 

 

 

محمود بهرامی

 

هنگامه ی سرور علی؛ نغمه سر کنید

دریا رسیده تشنه لبان را خبر کنید

چون زینت پدر به جهان می زند قدم

شب های تیره را به نگاهش سحر کنید

محمود بهرامی

 

قرار از کف گرفته او، زِچشمانش گوهر جاری 

به هر آغوش جا گیرد، جوابش گریه و زاری 

محمود بهرامی

 

 

 

یا رحمت للعالمین یا مصطفی 
یا رسول الله

 

 

جان همه قربان تو
 

عالم همه بر خوان تو
 

ای مهربان، بابای ما
 

هستم فدا، در راه تو
 

 

محمود بهرامی

 

 

بگو محرم تو پیدا کردی ای دل
 

چرا اینگونه غوغا، کردی ای دل

 

بسوزی و بسازی با غم عشق
 

چرا رو سوی صحرا، کردی ای دل

محمود بهرامی

 

 

 

دخت رسول مهربانی ناله ها کرد
 

آن داستان هتک حرمت بر ملا کرد

 

فرمود اینهایی که بر بالینم هستند
 

پهلو و دست و استخوانم را شکستند

 

محمود بهرامی

 

ای عاشقان علی این خبر رسید

 

« قائم مقام فاطمه آمد ادب کنید »

 

خواهید اگر سعادت دنیا و آخرت

 

از خواهر امام حسینم طلب کنید

 

محمود بهرامی