« یک خیابان کرده مجنونم تو میدانی کجاست؟ »
جمعه شبها وعده گاه انبیاء و اولیاست
« ذکرش دوای درد دل ناتوان ماست »
زائر به آن حریم بهشتی خود خداست
« زیر این پرچم و بیرق، شدم آباد حسین »
تا رسیدم به حرم، گشته ام آزاد حسین
لحظه ی دیدن آن صحن و سرا یادم هست
روح پر زد زِتن و گشته دلم شاد حسین
« دورم ولی دلم به نگاه شما خوش است »
ای ضامن دل بیمار من رضا
تا تو جهاد می کنی، کار من ایستادن است
دغدغه ام فقط تویی، برون زِخانه کی شوم
دردم این نیست که دوری شده است قسمت من
درد من ضرب لگدهاست که بر در می خورد
« کرده وابسته مرا حال و هوای حرمت »
ای فدای حرمت حال دلم طوفانیست
الهی بنده ات را بنده گردان
سیه نامه نشان، شرمنده گردان
چو شد شرمنده و نادم زِ اعمال
ترحم کن لبش پر خنده گردان
به دور خشت و گل گشتن خطا گشت
مگر آن خشت و گل بیت خدا گشت
زمانی معتبر گردید گشتن
که خانه، زادگاه مرتضی گشت
حاجی به حج گر از طریقت حیدر نظر کنی
با دل روی و زِ ظاهر حذر کنی
کعبه همیشه جای حضور است و اشک و آه
غافل شوی، گنه ات بیشتر کنی
آهوی دلم باز هوای تو رو داره
با اِذن حضورت همه پاییز، بهاره
ای شمس و شموس، داعی طوس، گفتی از آن حِصن
این قلعه بجز عشق علی باب نداره
ای امیر وطن عشق دلت با ما نیست
و به ظاهر همه گودند دلم زهرائیست
بس گنه کرده ام از خجلت تو می میرم
و به والله بدون تو مرا تنهائیست
ما را گدای آل علی آفریده اند
اما به غیر معصیت از ما چه دیده اند
من نه تنها، بلکه عالم آرزویش نوکری ست
لحظه ای جاروکشی، در صحن و ایوان طلا
« ای که هوای منی، بی تو نفس ادعاست »
مشهد تو خانه ام، جان و دلم کربلاست
سالها دل طلب دیدنتان را دارد
علم نو کری آل شما بر دارد
سحر یعنی، مناجات شبانه
سحر یعنی، کمیل عاشقانه
با عطر نسیم سحرت در دل شبها
فهمیده ام اندر سحرت هست ظفرها
سر گذارم بر زمین
ای زمین نازنین
کس نیاید بر سرم
غیر از امیر المؤمنین
من خودم نآمده ام تا که خودم برگردم
تو کشاندی به حرم، اشک مرا می بینی