از رفتن و از آمدن این همه زائر
فهمیده ام اندر حرمت هست خبرها
تا نَم بنشیند به دو چشم تَرم ای دوست
فهمیده در این اشک حرم هست اثرها
یک چند رکعت حرف دلم با تو بگفتم
فهمیده در این حرف دلم هست ثمرها
عالم به حرم کثرت آداب بداند
فهمیده ام از این عَمَلش هست نظرها
از لغو و دروغ و گنه و شهوت و تهمت
فهمیده برون از حرمت هست خطرها
با دیدن خاک و نفس رفته زِ سینه
فهمیده ام اندر حرمت هست گذرها
با عطر نسیم سحرت در دل شبها
فهمیده ام اَندر سحرت هست ظفرها
شیعه به جهان مانده به تنهایی و غربت
وهابیت پست زند سر زِ نمرها