« بر سر کوی تو هر شب عید قربان می شود »
آن زمان که مادرت با گریه مهمان می شود
پدرم کرد نصیحت به من اندر سفری
که نمایان به وجودم سُخنَش مختصر است
جگر شیر نداری؛ سفر عشق مکن
پسرم این سفری هست که پُر دردسر است