ای سپهبد، سلیمانی حیدر بر خیز
که علی در وسط فتنه ی دشمن تنهاست
وای از ما که به مسلخ ببرد سرداری
گاه ابلیس زمان، گاه سیاست داری
گِله دارم زِ رفیقان، گِله ام از خودی است
که چرا چشم امید است به سَردَم داری
بازهم ناله زنان بر همگان می گویم
گر که خوابی برسد، پر بکشد سرداری
انتقامی بگرفتند زِابلیسان سخت
رمز پیروزیشان یک کلمه، یا زهراست
وحشت افتاده به جان همه ی کرکسها
تازه این اول کار پسر مرجانهاست
چهره ی نورانیت با این لباس نوکری
آسمانی تر شده، ای آسمانی ماه من
بوسه ی گرم تو بر چهره ی من سنگین است
تو کجایی قاسم، جان حسن زود مَرو
تنها نبودی، جان فدا می کردم اینجا
پا در رکابت مانده ایم ما یبن الزهرا
بعد از سلیمانی دگر ماندن حرام است
این قاسم است و شهد شیرینی به کام است
صد بار مُردن جای دارد، بعد از این مَرد
این منتقم، آماده ی امر امام است
تنها تر از همیشه شدی، کوه استوار
گوش دلم شنید، صدای غم تو را
خرده مگیر و مگو گریه ات زِ چیست
اشک دمادم دل من بهر کربلاست
تو که بی اذن علی، پلک به هم ننهادی
چه شده حال چنین راحت و آرام شدی
نکند اذن گرفتی و پر و بال زدی
و چنین بود که بر سرخی خون خندیدی
اشک مظلومان درآوردی،
در آریم، اشک تو
منتظر باش ای ابوالفتنه
که سخت است، انتقام
زمان آن بزن در رو تمام است
بدان ابلیس این حرف امام است
بعد عباس تو تنها نیستی
ما لشگر تو ایم رهبرا ببین
« درد هجرت چشم یعقوب دلم را کور کرد »
ای خدا اعمال من؛ من را زِ مهدی دور کرد
این روزها که عالمی در پی شفاست
ایران دخیل حضرت باب الحوائج است
قلب چون ذکر خدا گفت دل آرام گرفت
آن که ذکرش همه الله است چه قلبی دارد
« من سرم گرم گناه است سرم داد بزن »
توشه ام حسرت و آه است سرم داد بزن
نا امیدی شده کارم و رفیقم شیطان
وادی عشق پناه است، سرم داد بزن
مولای من علی و همه هستیم علی
مادر مرا به نوکریش پروریده است
« هر چه داریم همه از کرم عباس است »
غیرت و مردی و ایثار و ولایت داری
منتظر مانم کنون، تا گام آخر سر رسد
یک چفیه، یک پوتین، آن دشمن صهیون به دام
خواب بودیم که کشتند تو را، عیب از ماست
اینچنین گشته که فرزند علی هم تنهاست
یادمان رفت که امنیت ما از بر توست
یادمان رفت که جای تو کنار آقاست
چند روزی است جهان نام تو را می خواند
تو که اخلاص به حرف و عملت پا برجاست