شبی که شام غریبان حضرت مولاست
دلم میان خیمه ی آتش گرفته، حیران است
هزار ناله به این سینه ام نهان گشته
نظر بر این سپیدی مویم کنی، نمایان است
هنوز ناله ی طفلی رضیع می آید
چنین بود که دو چشمم همیشه گریان است
امام توصیه دارد فرار باید کرد
نگاه کن که بیابان، پر از مغیِلان است
برهنه پای زخیمه، دویده اند هر سو
لبان تشنه و ترسان، چه رسم احسان است
حسین فاطمه لبیکِ دعوتی گفته
کجاست رأفت تان این چه رسم مهمان است
به ناقه ای که عقیله سوار آن گشته
طلوع نموده به هر سو سر شهیدان است
در آن زمان که شکمهای پر از حرام خداست
رسیده عطر خدایی زِ سمت ابدان است
از آن طرف تن اصغر، از این طرف عباس
به یک طرف علی اکبر چو شمس تابان است
تلائلویی بنموده حسین نیزه سوار
تلائلویی که نشان از حضور قرآن است
ملائکه چو بهانه زِخلق انسان کرد
خدای عشق بفرمود، حسین انسان است