آقا به خدا دیدنتان دیر بگشته است
این کودک نو پای زمان پیر بگشته است
آقا به خدا این دل ما خسته تنهاست
هر لحظه به یاد پسر حضرت زهراست
آقا به خدا گریه کنم تا که بیایی
در شام و سحر بسته ام این دل به دعایی
آقا به خدا در پِی تان نیک بگردم
اما گنهم سَدّ من است و پُرِ دردم
آقا به خدا خسته شدم از غم دوری
لیکن زِ اَحَد خواسته ام صبر و صبوری
آقا به خدا خاک زِ اشکم بشود گِل
تا عمه ی سادات نشاندند به محمل
آقا به خدا بَس بودم نیم نگاهی
تا از غم و غصه بِرهم چون پَر کاهی
آقا به خدا نام تو از عالم بالاست
قاصِر بود این کِلک که وصف تو کند راست
آقا به خدا چشم و دل ما به رَهت ماند
این دیده ی پُر اشک اغثنا زِ غمت خواند