امان از قیامت، همان روز سخت
زمین و زمان می شود تیره بخت
در آن لحظه هستند کَثیری پریش
همه اهل دنیا دلی ریش ریش
چو بینند اَجل را همی در کِنار
بگویند خزانی رسد بر بهار
به فکر زن و مِلک و مال خودند
ندانند که دیگر زِ خود بی خودند
ندانند که دیگر رسیده است اَجل
نباشد بر آنان اَجل چون عسل
ندانند که در آن زمان عجیب
بود راه حل ذِکر اَم یجیب
ندانند که دیگر زمین خسته است
دَرِ توبه هم رویشان بسته است
ندانند که این لحظه ی آخر است
به تقوا بَشر از دِگَر برتر است
چو نفسی بود مطمئن آن زمان
خدا گوید ای نفس من اِرجعان*
بود نفس شان راضیه، مرضیه
بود ذکر شان راه حق، تَزکیه
نه حیران که بَل منتظر بوده اند
دَمی را به غفلت نیاسوده اند
چنین است رسم و رَه عاشقان
پَرِ عرشیان گشته فرش جنان
بگویند خدایا تویی رهنما
به سوی حقیقت رَهی بَر نِما
بگویند پریشانی از بهر چیست
عدالت به دست علی آن و لیست
بگویند شفیعه چو زهرا بود
پریشانی و گریه بی جا بود
به سوی جنانش روانه همه
شفیعه چو گردد به ما فاطمه
«کمیلت» کند این زمان زمزمه
به دادم برس، مادرم فاطمه
* یا ایتها النفس المطمئنه ارجعی الی ربک ...
فضای رایگان آپلود فایل و آپلود عکس اشتراک گذاری ویدیو...اهنگ...فایل
https://98share.com/