هر چه تو بخشنده ای، من هم گناه آورده ام
عاشقی گم کرده راهم، رو به شاه آورده ام
هر چه می خواهی بِزن، اما مرانی از دَرَت
گر چه بد کردم، ولی اینجا پناه آورده ام
یاد دارم گفته ای، جُز خانه ات جایم کجاست
کوله باری پُر گنه، روی سیاه آورده ام
باز کن در، پشت در یک بنده ی عاصی رسید
کُلّ عُمرم شد فَنا، ذِکرت کجا آورده ام
گرچه اعمالم کم و روی سفیدم شد سیاه
لیک ذِکر حیدر و زهرا بجا آورده ام
این شکسته بال خسته، غرق حِیرت را ببین
واسطه از بهر خود، من سَر جُدا آورده ام
چند سفر پای پیاده، سوی مولا رفته ام
خاطراتی از نجف تا کربلا آورده ام
پشت این در که رسیدم، لیله ی قَدرَت رسید
کاسه ی شیری به دست با بچه ها آورده ام