سحر ها دلا می گیره
برای دیدن آقا
کاشکی یک سحر بیاد و
دل من، غرق صفا شه
چی میشه بگیره دستم
ببره من و به سهله
تو مقام با صفاشون
ذکر دل، خدا خدا شه
چی میشه یه سر دوتایی
پا بذاریم تو مدینه
ذکر مادر و که می گه
مدینه، غرق عزا شه
چی می شه بریم تو کوچه
مادر و بچه ی تنها
دست ظالم می ره بالا
چه قیامتی به پا شه
چی می شه بریم دَمِ در
جلو آتیش و بگیریم
یا که میخ و در بیاریم
نکنه مادر فدا شه
چی می شه بریم تو محراب
کنار علی بشینیم
تا که شمشیر می ره بالا
سپر آقا دلا شه
چی می شه اگر که امضا
کُنه دیدار نجف رو
آرزوی دل همینه
که گدای مرتضی شه
چی می شه بریم مدینه
پای تابوت یه سردار
جلو تیر ها رو بگیریم
اگه از چله رها شه
چی می شه بریم فرات و
مشک آب و ما بیاریم
قبل از این که خون اصغر
پاشیده سوی سما شه
چی می شه باهم بریم تا
شهر زیبای حسینی
پرده ها کنار بیفته
لحظه ی سخت وداع شه
چی می شه پشت سر اسب
بدویم همره زینب
ناله ی عمه ی سادات
الوداع با سر جدا شه
چی می شه آقا بیاد و
دست ما ها رو بگیره
بگه این شیعه زهر است
شیطون از دلم جدا شه
چی می شه یه شب بیاد و
توی این محفل مادر
دستا شو بالا بگیره
حاجت همه روا شه
چی می شه تو نامه هاشون
نامه ی منم بخونه
بگه ضامن «کمیلم»
درد بی درمان دوا شه
(قسمتم یه کربلا شه)