بگو چندی مرا در خواب دیدی
چه شبهایی مرا بی تاب دیدی
میان این و آن درصد به چند است
عبادت، توبه، اشک ناب دیدی
ببردم نام تو در دل شبانه
نمودم لطف بسیارت بهانه
چنان در را بکوبم مهربانا
که گویی بنده ام آمد به خانه
الهی بنده ات بیچاره گشته
به دنیای دنی آواره گشته
اگر دست گنهکارش نگیری
دل و قلب و زبان صد پاره گشته
بگفتم نام تو در دل شنیدی
خطاها و گناهانم ندیدی
تو خواندی بنده و من عبد گشتم
سپس من را به این دنیا خریدی
میان بندگانت سر کشم من
تو می آیی و خود را بر کشم من
اگر لایق شوم بر کوی جانان
به سوی جایگاهت پر کشم من
الهی خسته ام از این هیاهو
فقط خوانم تو را چشمم به هر سو
خراسانت جنان گردد در این نار
که ضامن گرددم ضامن بر آهو
منم آن عبد سرکش یا الهی
که بنمودم جوانی را تباهی
ولیکن چشم امیدم به سویت
دو چشمم خیس اشک و گاه آهی