وای از ما که به مسلخ ببرد سرداری
گاه ابلیس زمان، گاه سیاست داری
گِله دارم زِ رفیقان، گِله ام از خودی است
که چرا چشم امید است به سَردَم داری
بازهم ناله زنان بر همگان می گویم
گر که خوابی برسد، پر بکشد سرداری