مدال افتخارم نوکری بر حضرت زهراست
که این سان نوکری شاهی من بر عالم بالاست
تپشهای دل و قلب و زبان هر لحظه می گویند
که اربابم به هر جایی فقط صدیقه ی کبری ست
بسی رنج بردم در این سال سی
جفاها نمودم به نفسم بسی
بدیدم گناهان خلقی سُترگ
کبیره گناهان خود را خَسی
ممنونم از کریم، مرا گریه داده است
آآغوش بر گشوده به من هدیه داده است
گفتم که میرود مَهِ خوب خدا چه حیف
دیدم شبی دوباره به ما فدیه داده است
امشب دلم به حال خودم قطعه قطعه شد
چون ماه خوب خدا رو به آخر است
دستم بگیر و گذر کن زِ هر گناه
آخر امید این دل مضطر، به حیدر است
یا علی گفتیم و عشق آغاز شد
از جنان درهای رحمت باز شد